پس از پايان جنگ ارتش بريتانيا ايران را ترك گفت اما ارتش روسيه از ترك ايران سر باز مي زد و كنترل شمال ايران را در اختيار داشت. سه ماه پس از اين اتفاق نيروهاي سرخ روسيه ايران را ترك گفتند. پس از اين نيروي هوايي ايران هميشه به عنوان نيروي برتر در خاورميانه شناخته مي شود. موقعيت استراتژيك ايران توسط آمريكا ناديده گرفته نشد و آمريكا از اوايل دهه ۱۹۶۰ شروع به فروش تعداد زيادي از هواپيماهاي پيشرفته خود به ايران كرد. در سال ۱۹۶۵ ميلادي ايران اولين هواپيماجت خود با نام اف - ۸۴ جي جت ثاندر دريافت كرد. در سال ۱۹۶۵ هواپيماهاي اف-۵ فريدم توسط ايران خريداري شدند و به دنبال آن در سال ۱۹۶۸ اف-۴ فانتوم هم به ايران فروخته شد. در سال ۱۹۷۰ ايران داراي قوي ترين نيروي نظامي در منطقه بود. قبول فروش هواپيماهاي فوق پيشرفته اف-۱۴ اي تام كت به همراه موشك هاي پيشرفته اي آي ام - ۵۴ فينيكس از سوي آمريكا به ايران نشان دهنده روابط بسيار گرم بين ايران و آمريكا بود. در پي وقوع انقلاب اسلامي در سال ۱۹۷۹ دكترين و استراتژي نظامي ايران تغيير يافت و ايران ديگر به خريد تسليحات پيشرفته و گرانقيمت علاقه نشان نداد و همين باعث ايجاد نوعي تغيير قدرت در منطقه شد. ايران ديگر نه تنها دوست صميمي آمريكا نبود، كه به خاطر سياست هاي امپرياليستي و ضد انساني آمريكايي به دشمن اصلي آن تبديل شد. آمريكا و ديگر كشورهاي غربي تحريمي نظامي عليه ايران اتخاذ كردند. كمك هاي آمريكا قطع شده بود و نيروي هوايي ايران از فرار و بركناري افسران زمان شاه رنج مي برد كه همين امر به پايين آمدن سطح سرويس دهي در نيروي هوايي منجر شده بود. به دليل تحريم تسليحاتي ايران و نرسيدن قطعات مورد نياز، آمار عملياتي نيروي هوايي ايران سريعاً رو به كاهش بود. پس از انقلاب نيروي هوايي به «نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران» كه خود ارتشيان به آن «نهاجا» مي گويند تغيير نام داد. نام انگليسي آن هم Islamic RepubLic of Iran Air Force است كه به اختصار IRIAF خوانده مي شود. در همين اوضاع و احوال عراق با مناسب يافتن فرصت درصدد برآمد تا با حمله به ايران قسمت هاي وسيعي از خاك ايران را ضميمه قلمرو خود كند؛ به همين خاطر در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ (۳۱ شهريور ۱۳۵۹) با يورشي عظيم به خاك ايران از طريق هوا، زمين و دريا جنگ تحميلي هشت ساله را عليه ايران آغاز كرد. جنگ با حمله هوايي نيروهاي عراقي به شش پايگاه نيروي هوايي ايران و چهار پادگان آغاز شد و همزمان چند لشكر و تيپ مستقل عراق در چهار محور از طول ۷۰۰ كيلومتر مرز مشترك با ايران به عمق خاك ايران يورش بردند. اولين حمله هوايي عراق چندان موفقيت آميز نبود. دلايل آن را مي توان به برنامه ريزي ناكافي و نادرست عمليات، نداشتن اطلاعات كافي از اهداف و استفاده نامناسب از بمب هاي جي پي(بمب هايي كه هدف خاصي ندارند و براي انهدام كلي به كار مي روند) برشمرد. در مهرآباد يك هواپيماي اف-۴ اي در هنگام جابه جايي براي در امان ماندن از حملات دشمن دچار سانحه شد و از همدان هم گزارش هايي در مورد خسارت يك فروند اف-۴ رسيد.
اولين عمليات هوايي ايران در پاسخ اين حمله و بلافاصله پس از آن در خاك عراق موفقيت آميز بود. در اين عمليات چهار فروند هواپيماي اف-۴ به پايگاه دريايي الشعبيه در نزديكي بندر ام القصر حمله بردند. اين چهار فروند هواپيما كه ۴۵۰ كيلوگرم بمب بر سر اين پايگاه ريختند عمليات خود را از پايگاه بوشهر شروع كردند. در ميان اهداف چندباطري موشك ضد كشتي وجود داشت. اين عمليات تلافي جويانه نيروي هوايي ايران به قدري سريع بود كه خط پدافند عراق در طول مسير پرواز دچار غافلگيري شده بود. روز بعد در عملياتي غيرقابل باور ۱۴۰ فروند از جنگنده ها و جنگنده بمب افكن هاي ايران به ويژه اف-۴ و اف-۵هاي پايگاه هاي بوشهر، همدان و تبريز توانستند با نفوذ خود به خاك عراق تلفات سنگيني به پايگاه ها و تاسيسات نظامي عراق وارد كنند. در اولين روزهاي جنگ چندين حمله هوايي ديگر به تاسيسات نظامي عراق از قبيل ام القصر انجام شد. در يكي از اين حملات دو فروند اف-۴ كه هر كدام شش بمب جي پي ۳۴۰ كيلوگرمي حمل مي كردند به تاسيسات نظامي دريايي و كشتي هاي موشك انداز عراق حمله بردند. در حدود ۲۰ دقيقه بعد يك فروند هواپيماي آر اف-۴ اي عكس هاي شناسايي از منطقه گرفت كه نشان مي داد كشتي ها و تاسيسات بندري دچار صدمات و خسارات سنگيني شده اند.
تاكتيك كلي در طول انجام چنين عمليات هايي رسيدن به هدف از راههاي مختلف، انجام يك
پاپ -آپ بيش از رسيدن به هدف و شيرجه زدن روي هدف براي انهدام آن است. در هنگام بازگشت دو اف-۴ يكي از آنها توسط يك موشك سام مورد اصابت قرار گرفت كه باعث آسيب ديدن برخي از سيستم هاي آن شد اما همچنان مي توانست پرواز كند. اما آتش خاموش كن ها كار نكردند و بال راست - محل اصابت موشك - آتش گرفت. باند فرود نزديك ترين پايگاه هوايي هم به دليل هجوم اوليه ارتش عراق براي فرود مناسب نبود و به همين خاطر مجبور به فرود در يك باند ناآماده با سرعت بالا شد.
چرخ ها تركيدند و هواپيما در حالي كه سرنشينان آن اجكت كرده بودند از انتهاي باند خارج شد. بعدها اين هواپيما با تعويض بال و ديگر تعميرات دوباره به جنگنده هاي مورد استفاده در جنگ پيوست. اين تعويض بال كه اولين بار در ايران انجام مي شد را مي توان نقطه آغاز انجام كارهاي غيرممكن در نيروي هوايي دانست. در اولين ماههاي جنگ «نهاجا» تلاش هاي خود را به جلوگيري پيشرفت نيروي زميني ارتش عراق معطوف كرده بود. جنگنده هاي ايراني براي اين كار با استفاده از راكت هاي ضد زره دانه به دانه تانك ها و زره پوش هاي عراق را شكار مي كردند و حتي گاهي اوقات تا ارتفاع سه تا چهار متر زمين هم پايين مي آمدند. در مقابل عراق هم از هواپيماهاي ميگ-۲۱ و ميگ-۲۳ براي پوشش نيروي زميني خود استفاده مي كرد كه اين پوشش به ناچار منجر به درگيري هوايي بين ايران و عراق مي شد كه مي توان پيروزي هاي ايران در اين زمينه را بيشتر از عراق دانست. مخصوصاً در اوايل جنگ كه آنها در مقابل هواپيماهاي اف-۱۴ ايران توانايي انجام هيچ عملي را نداشتند كه در اواخر جنگ با خريد ميراژ اف-۱ از فرانسه توانستند كمي جنگ هاي هوايي را متعادل كنند.
جنگ تحميلي عليه ايران علاوه بر خسارات و تلفات جانبي بسيار، دستاوردهاي ارزنده اي براي نيروي هوايي ايران داشت. نيروي هوايي در اين هشت سال توانست به تكنولوژي ساخت بسياري از قطعات مورد نياز خود دست يابد و در برخي موارد به خودكفايي برسد. پس از انقلاب اسلامي در سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) تنها خريدهاي ايران از غرب ۳۵ فروند پيلاتوس پي سي-۷ ، ۱۵ فروند پي سي-۶ و ۱۵ توكانوي آموزشي اي ام بي۳۱۲ ساخت برزيل بوده است. اين خريدها بين ۱۹۸۳ تا ۱۹۹۰ انجام شده اند. مهم ترين خريدهاي غيرغربي ايران پس از انقلاب از چين با اف-۶ (ميگ -۱۹)، اف۷ ام (ميگ -۲۱) و هواپيماي ترابري و اي-۱۲ و از روسيه با ميگ-،۲۹ آنتونوف-،۷۴ چند فروند سوخو۲۴ ام كي واي ال-۷۶ تي دي بوده است
در سال 1270 خورشیدی یک نفر فرانسوى به ايران آمد و مدعى شد كه با وسيله اى به نام بالون مى تواند به هوا برود. روز موعود، در محوطه جلوى دروازه دولت ، پس از حضور شاه و درباريان، بالون آماده ى پرواز شد. آن مرد فرانسوى، هر چه اصرار كرد كه يكى از وزرا، در اين پرواز تفريحى وى را همراهى كند، كسى حاضر نشد. بالون به پرواز درآمد و پس از حدود نيم ساعت، در محلى ما بين قصر قاجار و داووديه، فرود آمد.مشاهده ى نخستين يرواز انسان به آسمان، باعث شد كه مردم شگفت زده تهران، اشعار زير را كه توسط مردم عادى سروده شده بود، بخوانند:
عرقچين بر سرم بالون هوارفت *** فرنگى توش نشست ييش خدارفت
ميخواس سر دربياره ازكار سبحون *** خدا زد تو سرش افتاد تو ميدون
بالون سوارى در تهران و اكثر شهرهاى ايران، مخصوصأ تبريز، بطور متناوب انجام مى شد.
در اواسط جنگ بين الملل اول، سپاه ژنرال دنسترويل و لشكر 13 انگليس، به ايران آمدند. اين لشكركشى توسط انكليسى ها، به منظور اشغال بادكوبه و مقابله با نيروى ارتش سرخ و جلوگيرى از پيشروى آنان به شمت تهران ا بود.در اين لشكركشى، نيروهاى انگليسى چند فروند هواييما با خود به ايران آورده بودند و آنها را در قزوين مستقر كردند. گاهى اوقات، يكى دو فروند از هواييماها از قزوين به تهران مى آمد و در قلعه مرغى، كه براى فرود هواييما مناسب بود فرود مى آمدند. قلعه مرغى بعدأ تبديل به فرودگاه نظامى شد. انگليسى ها از اين يرواز منظور سياسى داشتند، ولى اين امر برای مردم تهران به نوعى سرگرمى تبديل شده بود .انگليسى ها در يكى از روزهاى سال1290 خورشیدی ، احمدشاه و رجال دربارى را به ميدان مشق دعوت كردند، هواپيمايى كه در آنجا فرود آمده بود، به پرواز آمد. البته ضمن فرود آمدن هواييما، يكى از سواران قزاق، به خيال خود، در زيرهواپيمايى كه هنوز به زمين فرود
نيامده بود، سوار خوبى آغاز نمود كه ملخ هوابيما سر او را از تنش جدا كرد. در همين روزها، هواپيماى ديگرى (گويا روسى بود) در زمين هاى جاليه و فيشرآباد هنگام فرود آمدن
سقوط كرد و مردم طهران دسته دسته به تماشاى قطعات متلاشى شده ى آن، مى رفتند.هنگام جنگلى ها و حملات بلشويک ها به گيلان، آئروپلان و هیدروپلان هاى روسيه
و هواييماهاى انگليسى در حدود گيلان و قزوين به كرات ديده شده بودند.پس از پايان نخستين جنگ جهانى، نماينده كمپانى يونكرس به ايران آمد. كمپانى مذكور،پس از يک سلسله مذاكره با دولت های بى علاقه و دستگاه هاى بى اطلاع آن روز، از تأسيس مراكز هوايى و تشكيل آموزشكاه خلبانى در تهران مأيوس شده بود كه پس از كودتاى1299 به دستور سردار سپه، موجبات تشويق و تجديد مذاكره با كمپانى مذكور فراهم شد. كمپانى يونكرس، هواپيما و چند خلبان جوان هم به ايران آورد و در زمين هاى اماميه (اداره ى تسليحات و كارخانه برق محدوده ى ميدان شهدا و ابتداى خيابان پيروزي تهران) براى تشويق جوانان شروع به پرواز و نمايش هاى هوايى نمود و مردم داوطلبانه يك تومان مى دادند و سوار هواپيماها مى شدند.
يكى از هواپيماها ضمن پرواز خوب و پيشتک و وارو زدن، بالش شكست و سرنگون شد و خلبانش كه جوانى هفده ساله بود سوخت. همين موضوع و مشكلات سياسى و اقتصادى
ديگر، سبب عدم موفقيت شد ولى كمپانى از تصميم خود دست بردار نبود و تا سال 1309 موسسات متعددى را در تهران، اصفهان، مشهد و اغلب شهرهاى مهم ديگر ايران، داير كرد.
ارتش ايران كه براى بسط امنيت، شروع به سركوبى اشرار و گردنكشان كرده بود، احتياج زيادى به هواپيما براى پخش اعلامیه ها يا احيانأ بمباران داشت. ناچار براى مناطق حساس
جهت مبارزه با اشرار سرسخت، در برابر مزد گزاف روزانه، از هواييماهاى يونكرس وخلبان هاى آلمانى اش براى شركت در رزم ها استفاده مى نمود.سردار سپه كه متوجه اهميت نيروى هوايى و تأثير آن در جنگ ها بود، براى تشكيل يک بنگاه هوايى نظامى ايرانى دست به يک اقدام اساسى زد، و به سفراى ايران در پايتخت هاى شوروى، فرانسه و آلمان، دستورهاى لازم براى خريد هواييما داد و براى تربيت خلبان و ديدبان، دستور داده شد كه از بين افسران، درجه داران و دانشجويان مستعد آن روز كه به زبان روسى آشنايى داشتند، عده يى داوطلب انتخاب شوند. انتخاب شدگان، پس از زمايش هاى لازم، در اسفند 1303 تحت عنوان نخستين كاروان دانشجويان هوايى روانه روسيه شدند تا در آموزشگاه خلبانى سياستويل و لنينگراد شروع به آموزش نمايند كه نایب اول سرتيب عيسى اشتوداخ و مرحوم نايب اول شرف الدين قهرمانى، جزو اين دسته از دانشجويان بودند.در دوازدهم خرداد 1303 كه جمعى از افسران رسته هاى مختلف كه دانشگاه نظامى سن سير فرانسه را به پايان رسانده بودند، آموزشگاه خلبانى ايستر فرانسه را نيز به پايان رساندند كه سرهنگ دوم احمد نخجوان، سلطان دفترى و احمد خسروانى از آن جمله بودند.
سرهنگ نخجوان با يک هواييماى فرانسوى از پاريس و نايب اول اشتوداخ با يک هواييماى روسى از باكو به طرف ايران يرواز نمودند و هر دو به سلامت به ايران رسيدند.در روز پنجم اسفند 1303 نخستين خلبان ايرانى، هواييماى خريداری شده ايران از فرانسه را در فرودگاه قلعه مرغى، به زمين نشاند. جنب و جوشى غريب برپا بود. رضاشاه براى پیشباز، به فرودگاه قلعه مرغى رفت. رضاشاه كه كمتر اظهار رضايت از خودش نشان مى داد، در آن روز به طرزى اشكار خوشحال بود. هواپيماى سرهنگ نخجوان كه در آسمان پيدا شد. مستقبلين و مردم غريو شادى كشيدند. به محض اينكه هواييما بر زمين نشست، سرهنگ نخجوان از هواييما بيرون جست و پس از اداى سلام نظامى، زمين را سجده كرد و بر خاک وطن بوسه زد.شاه زير بازوى او را گرفت و بلندش نمود، و هم او بود كه فرمانده نيروى هوايى ارتش ايران شد.
http://xs218.xs.to/xs218/07321/Nakhjavan.jpg.xs.jpg (http://xs.to/xs.php?h=xs218&d=07321&f=Nakhjavan.jpg)
سرهنگ نخجوان نخستین فرمانده نیروی هوایی ایران
هواپيماهاى خريدارى شده:
نخستين دسته هواپيماهاى خريدارى شده، از فرانسه، در سال 1303 به بندر بوشهر وارد شد. مسيو برو و چند خلبان فرانسوی كه موظف بودند آنها را در تهران تحويل نمايند كه به علت عدم آشنايى به سرزمين كوهستانى و اوضاع جوی ايران، سه فروند از آن هواييماها در بين راه (شيراز- اصفهان- كوه هاى بختياری) سقوط كردند. مسيو برو كه مدتى مفقود بود پس از چهار ماه، با پاى شكسته به تهران آمد.با همين هواپيماها بود كه مرحوم نايب ارفع الملک (سرتيپ حسن ارفع) در رزم هاى خوزستان، در آبان ماه 1303 اعلاميه هاى تبليغاتى سردار سپه را روى سياه چادرهاى ايلات و عشاير و گاهى با دست، بمب هايى روى عشايرى كه سرسختى مى كردند، فرو مى ريخت. هواپيماهای خريدارى شده از روسيه، آلمان و فرانسه، تدريجأ به ايران رسيد. در سال 1305، نيروى هوايى مختلط ايران، بدون داشتن سرپناه با سه گروه در قلعه مرغى تشكيل گرديد و هواپيماها را به نام هاى: كركس، سيمرغ، عقاب، شهپر، تيهو، شاهين،هماى، قرقى، كبک و بلبل ناميدند. خلبان و مكانيسين هواپيماها، ايرانى و روسى(لازفسكى) فرا نسوى (برو) آلما نى (ا شپاخر) بودند. براى نخستين بار در جنگ هاى لرستان، اكراد آرارات و در اطراف باجگيران، عليه لهاک خان باوند (سالار جنگ)- افسر ياغى- از هواييما استفاده شد.
در سال 1307، دومين دسته محصلين ايرانى از روسيه و فرانسه بازگشتند و در رزم هاى عملياتى شركت كردند. اين خلبان ها از افسران جوان و دانشجويان جديد بودند، آنان با همان هواپيماها، ابراز رشادت ها نمودند و در رزم ها بطور موثرى شركت مى كردند. در سال هاى 1306 و 1307، دو دسته ى ديگر افسر، جهت آموزش خلبانى به روسيه فرستاده شد. در همين سال، نايب اول مهدى سپه يور و نايب اول ماكويى باهواپيماى خود در عمليات عليه دوست محمد خان بلوچ، به مكران مى روند. نايب اول سپه يور در سال 1310، عليه اشرار آرارات، دست به عمليات محيرالعقولى مى زند.در سال هاى 1308- 1310، در عمليات فارس، قسمت اعظم هواپيماهاى ايران شركت مى كنند، ولى عشاير قدرت زيادى داشتند، بطورى كه تعدادى از هواييماها را در فرودگاه شيراز گلوله باران كردند. در سال 1309، گروه ديگرى از افسرانى كه به روسيه و فرانسه اعزام شده بودند، به ايران بازمیگردند و كادر هوايى، نسبتأ غنى مى شود.
نخستين سازمان نيروى هوایی ایران :
در سال 1315، سرگرد نوركيس و سروان اكمان سوئدى، پايه ى محكمى براى نيروى هوايى گذاردند. در سال 1313، اداره هوايى، به نيروى هوايى تبديل و داراى ستاد شد و تا سال 1317، سرهنگ بيور بلژيكى، رياست ستاد نيروى هوايى را عهده دار بود.
آموزشگاه هاى هوايى :
نيروى هوايى ايران تدريجأ آموزشگاه هاى خلبانى، ديده بانى، افزارمندى و فنى تشكيل مى دهد كه نه تنها داوطلبان جديد را تربيت میكرد، بلكه عده ای از افسران صف را كه
استعدادى داشتند و به نيروى هوايى انتقال داده شده بودند، آموزش مى داد. از همين سال است كه تدريجأ افسران نيروی هوايى ايران براى طى دوره هاى عالى تر و كارورزى در
ستادهاى هوايى، به اروپا و امريكا مى روند. حتى كارخانه شهبازكه در سال 1313، تأسيس شد، موفق گرديد در سال 1317، نخستين هواييماى ساخت ايران را ازكارخانه بيرون دهد.
واحد هاى شهرستان ها :
از سال 1313، سازمان هنگ هاى هوايى شهرهاى تبريز، توسط مرحوم سرگرد غلامحسين شيبانى، اهواز، توسط سلطان ماكوئى و سرگرد بيژن گيلا نشاه، مشهد، توسط سلطان مهدى سپه پور و مرحوم سلطان جهانسوزى، شامل دوگردان و يک گروه ارتباط تشكيل شد. تا حادثه شوم شهريور 1320، سانحه و تلفات اين نيروی جوان، به نسبت ضايعات ساير
كشورها ناچيز بود. مع هذا چند نفر از بهترين خلبانان و ديده بانان و مكانيسين هاى جوان ما در سوانح هوايى شهيد شدند. اگر ترس از مواخذه و تنبيهات رضاشاه و مراقبت دائمى
فرماندهان نبود، تعداد سوانح هوايى بخاطر شيطنت و بى انضباطى خلبانان جوان اين سازمان، به مراتب بيشتر مى شد. كما اينكه پس از شهريور 1325، اين سازمان فنى دستخوش تحولات گوناگون شد و فرماندهى آن، به افسران بى اطلاع از كار هوانوردی سپرده شد، مانند مرحوم سرتيپ احمد نخجوان، سرلشكر صادق كوپال، سرلشكر محمدحسين فيروز و سرلشكر عميدى. تعداد سوانح و ضايعات، روز به روز افزون میكرديد، به خصوص كه جاسوسان بيگانه در اين نيروى حساس رسوخ كرده و تخريبات عمدى هم بر تعداد ضايعات افزون میگشت.هواپیماهاى ايران كه به گروه های شكارى، اكتشافى، بمباران و ارتباطى تقسيم شده بودند، فقط براى سركوبى ياغيان قادر به خودنمايى بود، زيرا هنوز دوره تكامل را طى نكرده و فاقد هواپيماهاى دورپرواز و تندرو بود كه، حادثه شهريور 1320، اساس آنراواژگون ساخت.
سازمان نيروى هوایی در شهريور 1320 :
سازمان نيروى هوايى در شهريور 1320، عبارت بود از: اركان نيرو، فرماندهى، ستاد نيرو، دانشكده ديده بانى، آموزشگاه خلبانى و آموزشگاه هاى مختلف (آموزشگاه فنى،آموزشگاه افزارمندى و دانشكده افسرى فنى)، پارک و كارخانه شهباز.
هنگ هاى هوايى مركز و شهرستان ها كه عبارت بودند از:
1- هنگ هوايى مركز شامل:
الف) هنگ هوايى قلعه مرغى، كه داراى چهارگروه
اكتشافى (هرگروه شامل هفت فروند هواپيمای جنگى و سه فروند هواپيمايى مشقى) و دو
گروه شكارى بود. اين هواييماها از نوع فيورى، هاريكن و اداكس بودند.
ب) هنگ پنج بمباران تهران كه شامل شش گروه بمباران سنگين بود. هرگروه شامل نه فروند هواپيماى
بمباران سنگين و سه فروند هواييماى مشقى بود.
2- هنگ دوم آذربايجان، مركز تبريز كه شامل دو گروه اكتشافي جنگى و يک گروهمستقل اكتشافى بود.
3- هنگ سوم خوزستان، مركز اهواز
4- هنگ چهارم خراسان، مركز مشهد
سازمان هنگها، تقريبأ شبيه هم بودند.
آموزشگاه خلبانى داراى هوا ييماهاى: اداكس، فيورى و تایگر موس بود.
هنگامى كه سردار سپه به مقام وزارت جنگ رسيد آمار نفرات ارتش ايران از بيست و دو هزار و هشتصد نفر تجاوز نمى كرد ولى در نخستين روز شهريور شوم 1320، تعداد افسران و درجه داران و افراد ارتش ايران بالغ بر يكصدو هفتاد و سه هزارو هشتصد و شصت و سه نفر بود. ارتشى كه در مدت صد سال، پس از جنگهاى ايران و روسيه، ده برابر كوچک شده و از نظر كيفیت، كوچکترين ارزشى نداشت، در مدت پانزده سال از هشت برابر هم تجاوز كرد. در طول اين پانزده سال، 219 358 نفر تحت عنوان افسر و سرباز وظيفه، خدمت زير پرچم
را طى كردند. با تمام اين مقدمات، بايد اذعان كرد كه ارتش ايران هنوز مراحل مقدماتى را طى مى كرد و تسليحات آن مخصوصأ توپخانه و واحدهاى هوايى ارتش يكنواخت و كاملا هماهنگ نشده بود كه حمله ناگهانى ارتش هاى اتحاد جماهير شوروى و انگليس آنرا از هم پاشپد. هركس بخواهد ارزش افسران و درجه داران ارتش ايران را كه غافلگير شده بودند
براساس واقعه ى شهريور 1325، حساب كند، در اشتباه محض است. زيرا اكثر افسران و درجه داران ارتش- كه حساب آنها از حساب تعدادى از اميران و افسران ارشد آن زمان جدا
است ميهن دوست بودند. شکست خفت بار ارتش ايران علل مختلف داشت، كه يک علت مهم آن، يراكندگى واحدها و دور بودن آنها از مراكز لشكرها بود و علل ديگر، ترس از
رضاشاه و اجراى بدون چون و جراى فرامين او، بلاتکليفى، عدم قبولي مسئوليت فرماندهان لشكرها (آن هم بخاطر ترس از رضاشاه) و نبود يا كمبود مهمات و تجهيزات بود
كارخانه شهبازكه در سال 1313، تأسيس شد، موفق گرديد در سال 1317، نخستين هواييماى ساخت ايران را ازكارخانه بيرون دهد.
هنگامى كه سردار سپه به مقام وزارت جنگ رسيد آمار نفرات ارتش ايران از بيست و دو هزار و هشتصد نفر تجاوز نمى كرد ولى در نخستين روز شهريور شوم 1320، تعداد افسران و درجه داران و افراد ارتش ايران بالغ بر يكصدو هفتاد و سه هزارو هشتصد و شصت و سه نفر بود. ارتشى كه در مدت صد سال، پس از جنگهاى ايران و روسيه، ده برابر كوچک شده و از نظر كيفیت، كوچکترين ارزشى نداشت، در مدت پانزده سال از هشت برابر هم تجاوز كرد. در طول اين پانزده سال، 219 358 نفر تحت عنوان افسر و سرباز وظيفه، خدمت زير پرچم را طى كردند
متاسفانه بعد از حمله بریتانیا و شوروی به ایران افراد با دانش و متعهدی مثل سردار سپه و یا همین احمد نخجوان و خیلی های دیگه مورد غضب قرار گرفتن یا بازنشسته شدن یا با خلع و تقلیل درجه مجبور به خدمت در مناطق دورافتاده شدن من فکر میکنم ارتش ایران میتونست در برابر انگلیس و شوروی مقاوت کنه و حتی پیروز بشه درسته که ما تجهیزات پیشرفته زیادی نداشتیم ولی سربازان تعلیم دیده و وطن پرست و شجاع زیادی داشتیم که تنها یه مدیریت و رهبری درست میخواستن از نیروهای غیر ارتشی مثل ایلات و طوایف و عشایر هم غافل نباید شد الحق و انصاف از شجاعترین افراد زمان خودشون بودن گر چه با حکومت مرکزی سازگاری نداشتن ولی میشد در قبال امتیازاتی اونها رو همراه کرد و اینطور که در کتاب " سیری در تاریخ ارتش ایران " نوشته ایران استعداد بسیج نیروی تا حدود 300 هزار(شامل نیروهای داوطلب و مردمی) داشته که حداقل سلاح اونها یک اسلحه هم اگر فرض کنیم نیروی عظیمی بودن ولی متاسفانه غافلگیری و توطئه و وطن فروشی عده ای خائن و مقدمه چینی اونها در دربار و حکومت و ارتش باعث شد کشور ما اشغال بشه
در سال 1306 آن دسته از دانشجوياني كه براي فراگرفتن آموزشهاي هواپيمايي به فرانسه رفته بودند نيز به ايران بازگشتند وچند هواپيماي ديگر هم به جمع هواپيماهاي پيشين افزوده شد و سازمان هواپيمايي، با سي وسه هواپيما به صورت زير درآمد:
گردان يكم : شامل هفت فروند هواپيما دوهاويلاند9
گردان دوم : شامل دو فروند هواپيماي دوهاويلاند وچهار فروند هواپيماي يونكرس
گردان آموزشي : شامل يازده فروند هواپيماي برگه، اورو، اسپاد و پوتز
«در سال 1307 دسته دوم و سوم محصلان از فرانسه بازگشتند و چون كادر افسري هوايي سروساماني گرفته بود، به طور رسمي اداره اي به نام اداره هواپيمايي در قلعه مرغي تشكيل يافت و از اين پس به توسعه سازمان هواپيمايي توجه بيشتري شد و دانشجويان به آموزشگاههاي خلباني و فني كشورهاي روسيه و فرانسه فرستاده شدند.»
پس از آن ماموران سياسي ايران با دولتهاي انگليس و آمريكا وارد گفت وگو شدند و رفته رفته ساير كشورهاي توليد كننده هواپيما، نيز پيشنهادهايي را براي فروش هواپيما به ايران دادند. «دولت وقت ايران نيز تصميم گرفت براي انتخاب بهترين نوع هواپيما، مسابقه اي در ميان فروشندگان ترتيب دهد وقرار شد، اين مسابقه در مهرماه 1309 با شركت خلبانان انگليسي، فرانسوي، ايتاليايي، آمريكايي، چكسلواكي، روسي ولهستاني انجام بگيرد. اين مسابقه در همان سال انجام گرفت ولي تنها هواپيماهاي فرانسوي و آلماني در آن شركت كردند و در نتيجه در سال بعد 10 فروند هواپيما از روسيه وتعدادي هواپيماي يونكرس از آلمان
خريداري شد.»(6)
افزايش حجم پروازها و تنوع هواپيماهاي مختلف، اجراي امور و تعمير و نگهداري در ساعت هايي غير از ساعت پرواز و سرانجام برگشت دير وقت هواپيماها از ماموريتهاي دور، بر لزوم توجه به فرودگاهها و اجراي وظايف تحت نظر مسئولين آموزش ديده و آشنا به مسائل پروازي تاكيد شد.
آن زمان بود، فرماندهان اين فرودگاه را به فكر چاره جويي افتادند .به همين منظور در آذر ماه 1309 براي اولين بار درتاريخ هواپيمايي
ايران، يك نفر از افسران، به عنوان «صاحب منصب مسئول فرودگاه» با وظايف مشخص ومدون تعيين شد.
«بر مبناي حكم صادره كنترل كليه امور فرودگاه قلعه مرغي، از لحاظ اجراي مقررات ايمني پرواز تعيين خط حركت، خط نشستن طيارات، تعيين سمت گردش پس از برخاستن و هنگام نشستن وگزارش تخلفات پروازي، به عهده صاحب منصب گذاشته شده بود اين صاحب منصب مانند نگهبان به صورت هفتگي تعيين و ابلاغ مي شد. بر مبناي شرح وظايف تعيين شده، اداره كليه امور فرودگاه و برج مراقبت عملاً به عهده اين صاحب منصب گذاشته شده بود.»(7)
در مهرماه سال 1310، آموزشگاه خلباني در مهرآباد تأسيس و براي اولين بار 19 نفر داوطلب غير نظامي، يك افسر به سر هنر آموزگاري، با استادي يك خلبان سوئدي مشغول فرا گرفتن فن خلباني شدند. همزمان با تشكيل آموزشگاه خلباني، به منظور تربيت مكانيسين هواپيما، آموزشگاه فني نيز در دوشان تپه تأسيس شد.
«در سير تحول اين سازمان، به موجب حكم عمومي قشوني (ماده يك نمره 1444)، عنوان «اداره هواپيمايي كل قشون ايران » از تاريخ 1311 به «قواي هوايي» تبديل شد.»(8) به اين ترتيب در اين سال سازمان منظم هواپيماي ايران تشكيل شد و اين سازمان عبارت بود از :
يگ گروه آموزشي
يك گردان شكاري
يك گردان بمباران و اكتشافي
در طرح جديد، اركان حرب هوايي، از نيروي زميني جدا شد و در حقيقت سازمان مستقل هواپيمايي مركب از يك هنگ و فرماندهي و يك ستاد هنگ، شامل سه ركن و يك دفتر ستاد به وجود آمد و اين نخستين ستاد هوايي بود كه به رياست سرگرد «نورد كيست» سوئدي تشكيل
مي شد.كمي بعد يعني اواخر همان سال در سازمان هواپيمايي باز تغييراتي به شرح زير
به وجود آمد :
«الف- فرماندهي و ستاد فرماندهي: شامل سه ركن و به انضمام دواير سررشته داري، دارايي، بهداري، موتوري ويك دانشكده ديده باني، يك آموزشگاه خلباني، يك آموزشگاه فني و يك كارخانه هواپيما سازي نيز پيش بيني شد.
ب- واحدهاي هوايي شامل پنج هنگ :
- هنگ يكم، در قلعه مرغي شامل يك گردان شكاري از هواپيماهاي فيوري و دوگردان اطلاعاتي از هواپيماهاي اداكس.
- هنگ دوم، در اهواز
- هنگ سوم، در مشهد
- هنگ چهارم، در تبريز
- هنگ پنجم، در مهرآباد
«پس از به خدمت گرفتن اين هواپيما تلاشهاي وسيعي براي خريد هواپيماهاي بيشتر آغاز شد ودر سال 1302 علاوه بر خريد دو فروند هواپيماي «يونكرس-اف-13 ويونكرس آ-20»، توسط اهلي گيلان ومازندران، چهار هواپيماي ديگر(يك فروند دوهاويلاند-4، يك فروند دوهاويلاند9آ و دو فروند آورو) از روسيه به تهران رسيدند.»(3)
در خرداد 1302 اولين دسته از افسران ايراني در رسته هاي مختلف ارتش، انتخاب و براي تكميل تحصيلات نظامي به كشور فرانسه اعزام شدند كه يك افسر هم به نام سرهنگ احمدخان نخجوان از تيپ گارد پياده نيز جزو اين دسته براي تحصيل در رشته هواپيمايي و فرا گرفتن فن خلباني اعزام شده بود.
تا خرداد 1303 با وجود اين كه هواپيمايي قشون ايران داراي تعدادي هواپيما بود، ولي به علت نبود كاركنان متخصص، اداره اين سازمان به طور مستقيم به وسيله اركان حزب كل قشون و از طريق دفتر هواپيماي مربوطه انجام مي گرفت. «در تاريخ 11 خرداد1303 به موجب حكم قشوني شماره 212، براي اولين بار فرمان تأسيس صنف «هواپيمايي كل قشون»
به عنوان يك سازمان مشخص از طرف رضاخان صادر شد و پس از ورود
سرهنگ احمد نخجوان به ايران، كه از قبل، طبق فرمان رضاخان به رياست آن منصوب شده بود، تغييراتي را پيشنهاد داد كه مورد تصويب قرار گرفت. سازمان جديد كه در واقع نخستين سازماني به شمار مي رود كه تحت عنوان «اداره هواپيمايي كل قشون دولت ايران » تشكيل و براي اولين بار به عنوان يكي از اداره هاي مستقل تابع اركان حزب كل قشون محسوب شده است.(4)
بين سالهاي 1302 تا سال 1304، پنج فروند هواپيما از روسيه وهفت فروند هواپيما از فرانسه خريداري شد، كه هر يك از اين دو كشور فروشنده تلاش مي كرد زودتر هواپيماي خريداري شده را به تهران برسانند. سه نفر خلبان ايراني كه تازه از مدرسه هوانوردي روسيه، فارغ التحصيل شده بودند، پرواز با سه فروند از پنج فروند هواپيماهاي خريداري شده از آن كشور را بر عهده گرفتند.
«روز 6 بهمن 1304 سه فروند هواپيماي «دوهاويلاند-9آ» روسي تا بادكوبه در صندوقهاي حمل و در اين شهر آماده پرواز شدند. يكي از اين هواپيماها هنگام برخاستن از فرودگاه بادكوبه دچار سانحه شد و بعدها با كشتي به ايران حمل شد، از دو فروند هواپيما ديگر كه سالم وارد آسمان كشور شدند فقط يك فروند به خلباني عيسي اشتوداخ، سالم در قزوين فرود آمد.
«در قزوين هم با بارش برف، مدتها اين هواپيما در اين شهر زمين گير شد و نتوانست خود را به موقع به تهران برساند. هفت فروند هواپيماي فرانسوي هم كه قرار بود با خلبانان فرانسوي از بوشهر پرواز كنند و هر چه زودتر خود را به تهران برسانند سرنوشتي بهتر از هواپيماهاي روسي نداشتند.»(5)
سرانجام با ورود افسران ديگري كه براي فراگرفتن آموزشهاي هواپيمايي به روسيه رفته بودند، سازمان هواپيمايي در سال 1305 عبارت از دو قسمت صفي وفني با بيست فروند هواپيما شكل گرفت :
1- برگه، سه فروند
2- دوهاويلاند4 و9، شش فروند
3- يونكرس، پنج فروند
4- اسپاد، دو فروند
5- پوتز، دو فروند
6- اورو، دو فروند
اين هواپيماها شماره هاي مخصوص داشتند و با به نام هاي مختلف :
عقاب، تيهو، كركس، شاهين، هما، قرقي، كبك و بلبل نيز خوانده مي شدند.
در آخرين روزهاي حكومت شاهان قاجار، نيروهاي مسلح ايران از چهار يكان نظامي تحت فرمان خارجي ها و مجزا تشكيل شده بودند. چندين واحد از نيروهاي عشاير و محلي هم وجود داشت كه در مواقع اضطراري به كمك، فراخوانده مي شدند، اما آن طور كه بايد اعتماد واطميناني به آنان
نمي شد، چون در غالب موارد، نيروهاي عشاير و محلي با تلاشهاي مركزيت بخشي دولت،مخالفت مي كردند، چون گمان بر اين بود كه تهران زير نفوذ نيروهاي بيگانه قرار دارد.
«وجود فرماندهان خارجي در بين سپاهيان ايراني به اين نگراني هاي مذهبي و قبيله اي مي افزود. شايد موثرترين واحد نظامي دولتي «بريگاد قزاق» با 5 هزار نفر از كاركنان وفادار خوب آموزش ديده ومنظم بود كه در سال 1258 ايجاد شده بود و تحت فرمان افسران روسي قرار داشت.»(1) فكر ايجاد ارتش واحد و تحت فرماندهي يك شخص، براي جلوگيري از ادعاهاي جدايي طلبانه و استقلال جويي قومها ي گوناگون و براي پاسخ گويي به تمايل نخبگان كه خواستار ايجاد يك دولت ملي تام الاختيار بودند، تقويت شد.
«اين ايده با پافشاري انگليسي ها كه مايل بودند، دولتهاي آينده ايران وجود تفنگداران جنوب را بپذيرند، گسترش يافت. در واقع از ابتداي قرن بيستم، دولت انگليس خواستار تشكيل ارتش واحد در ايران بود.
علت اصلي علاقه آنها نيز اين بود كه روسيه در آن هنگام از نظارت مستقيم بر تيپ قزاق دست برداشته بود و قزاق ها فقط به دولت تهران وابسته بودند.»(2)
كه اجراي اين پيشنهاد به عهده رضا خان گذاشته شد كه در اسفند ماه 1299 رضا خان و سيدضياء الدين طباطبايي به همراه حدود 2500 نفر قزاق ايراني وارد پايتخت شدند. در ظرف يك هفته، طباطبايي دولت جديديتشكيل داد و رضاخان را به رياست ارتش منتصب كرد.
سردار سپه دراقدام هاي بعدي خود در دي ماه 1300 با انتشار فرمان عمومي شماره يك ارتش، نام «قزاق»را از تاريخ ارتش ايران براي هميشه پاك كرد و براي سپاه ايران نام«قشون»را برگزيد...
اوكه از مزيت كاربرد هواپيما براي سركوب عشاير و براي برقراري ارتباطات سريع و امن در كشور بزرگي مثل ايران آگاهي پيدا كرده بود، اقدام هاي بعدي خود را در خصوص تحول در ارتش نوين ايران، دست به تجديد قواي دريايي ارتش و تشكيل نيروي هوايي زد و به اين ترتيب در شعبه «تنسيقات» از دايره عمليات، دفتري هم به نام دفتر هواپيمايي پيش بيني شد و براي نخستين بار، اسم هواپيمايي جزو ساير سازمانها ارتش ايران شد، هر چند دفتر مزبور در آن موقع به جز يك رئيس و يك نويسنده، عضو ديگري نداشت ودر ابتدا، هواپيماي هم در بين نبود. به هر حال همين دفتر، هسته مركزي «هواپيمايي نظامي ايران» را تشكيل داد.
«پس از تأسيس «دفتر هواپيمايي»در دايره عمليات اركان حزب كل قشون، براي بررسي ايجاد هواپيمايي نظامي در ايران، خريد يك فروند هواپيماي «يونكرس اف-13 از شركت يونكرس خريداري شد و اين هواپيما در نخستين فرودگاه كشور يعني «قلعه مرغي» استقرار يافت.
هران در سال 1312 براي بي نيازي از خريد هواپيماهاي خارجي و يا حداقل براي كاستن هزينه خريد آنها، اقدام به تأسيس كارخانه هاي هواپيماسازي شد و به همين منظور براي خريد ماشين و لوازم كارخانه، به كشورهاي اروپايي؛ آلمان و انگلستان مثل شركت پرات وويتني، سفارشهاي داده شد و اين ماشينها و لوازم در سال 1314 به ايران رسيد و در دوشان تپه نصب شد. اين كارخانه با نام كارخانه هاي هواپيماسازي شهباز مشغول كار شد و علاوه بر تعمير هاي اساسي، با استفاده از قطعات و مواد اوليه مورد لزوم، شروع به ساخت هواپيما كرد. در اول مرداد 1317، نخستين هواپيماهاي ساخت اين كارخانه به پرواز درآمد و تا سال 1318 توانست 30 هواپيماي مشقي و10 فروند هواپيماي جنگي ساخته شد. ولي از اين سال به بعد به علت بروز جنگ جهاني و نرسيدن مواد اوليه و قطعات لازم از خارج و سرانجام سرايت جنگ جهاني دوم به ايران، برنامه ساخت هواپيما، متوقف شد.(9) البته برنامه اي كه براي اين كارخانه تنظيم شده بود، مي بايست تا سال 1320، تعداد 120 هواپيماي آموزشي و20 فروند جنگي ساخته مي شد.
در اسفند ماه سال 1314 چند فروند هواپيما از انواع اداكس پكازوس و تايگرموس به مشهد فرستاده شد و هنگ هوايي مشهد از آغاز سال 1315 به طور رسمي آغاز به كار كرد و در واقعه 20 شهريور منحل شد.
«در اسفند 1315 چند هواپيما از انواع تايگرموس و اداكس هورنت براي تشكيل هنگ هوايي اهواز به آن شهر فرستاده شد و مثل ديگر هنگهاي هوايي تا شهريور 1320 داير بود.
در سال 1319 چند فروند هواپيماي اكسفورد از انگلستان خريداري شد و هنگ بمباران در دوشان تپه تهران تشكيل شد كه اين هنگ مركب از دو گردان و يك گروه ارتباط بود:
گردان اول با هوپيماهاي اكسفورد
گردان دوم با هواپيماهاي هايند
گروه ارتباط با هواپيماهاي تايگرموس
به اين ترتيب نيروي هوايي تا شهريور 1320 ، داراي 383 هواپيما حاضر به خدمت بود.(10)
در سال 1320 با سرايت آتش جنگ جهاني دوم به ايران، واحدهاي هوايي، دچار خسارت فروان شدند وخلاصه اين كه از سوم شهريور 1320 تا چهاردهم خرداد 1325 در واقع دوره ركود و انحطاط در تاريخ نيروي هوايي به شمار مي رود .
پس از اين تاريخ با روي كار آمدن محمدرضا پهلوي، توجه به نيروي هوايي از اهميتي خاصي برخوردار شد. «آمريكا در سال 1326 با هدف جلوگيري از دسترسي شوروي به منابع نفتي ايران و اقيانوس هند از طريق خيج فارس، با واگذاري اعتبار 51 ميليون دلاري براي خريد تسهيلات به حكومت ايران در عرض سه سال نيروي هوايي ايران قدرت جنگي خود را 5 برابر كرد و در پي آن هواپيماهاي اف-47 (تاندربلت)وهواپيما هاي باربري (داگلاس) خريداري شد.
برنامه گسترده اي براي آموزش خلبانان آغاز شد و نخستين گروه افسران نيروي هوايي در سال 1327 براي گذراندن دوره هاي آموزشي ويژه به آمريكا اعزام شدند.
مدت كوتاهي پس از آن، نيروي هوايي ايران دانشكده آموزش هوايي افسران ارشد و يك دانشكده براي درجه داران را تاسيس كرد.» (11) و در سال 1329 نام نيروي هوايي را به ستاد نيروي شاهنشاهي تغيير دادند
با پيوستن ايران به پيمان بغداد در سال 1334، برنامه هاي نوسازي ارتش در رأس قرار گرفت و نخستين هواپيماي جت جنگنده كه مدتها پيش توسط شاه سفارش داده شده بود از جمله 24 فروند هواپيماي آموزشي وگشت زني وحدود 75 جنگنده وبمب افكن-اف-84 (تاندرجت) به ايران تحويل داده شدند. اما اين هواپيماها به اندازه اي كه شاه آرزو مي كرد پيشرفته نبودند.
ر سال 1347 باورود هواپيماهاي شكاري فانتوم (اف-4) به ايران و متعاقب
آن هواپيماهاي(اف-5) توان نيروي هوايي افزايش يافت.
در سال 1350، نيكسون در راه بازگشت از مسكو با شاه ايران ديدار كرد و شاه در اين ملاقات با تاكيد گفت: «هواپيماهاي ميگ-25 روسي برفراز خاك ايران ديده شدند. ما بايد به مجهزترين و جديدترين جنگنده ها را براي رويارويي احتمالي با تهديد كمونيست شوروي در اختيار داشته باشيم.
نيكسون هم موافقت كرد كه در هر نوع جنگ افزار متعارف كه شاه مي خواهد به ايران بفروشد و هرتعداد كارشناس فني آمريكايي كه لازم مي داند، در استخدام خود درآورد و از بين جديدترين نسل جنگنده هاي آمريكايي، تام كت يا عقاب را انتخاب كند.»(12)
به اين ترتيب هواپيماهاي بويينگ 707، 727، 747، پي-3- اف و هواپيماي رهگير اف-14 وارد خدمت نيروي هوايي شدند وكيفيت نيروي هوايي يكي از پيشرفته ترين نيروي هوايي جهان شد.
«با گسترش يافتن دامنه انقلاب اسلامي در سال 1357، گروهاي متشكل از هزاران افسر،
همافرو درجه دار در روز 30 دي با راهپيمايي در پايگاههاي بندرعباس، شاهرخي و وحدتي با جنبش ملت ايران اعلام همبستگي كردند.»(13)
گروهي از نظاميان درباره وفاداري به سوگندي كه ياد كرده بودند. خواستار روشن شدن سوگند خود شدند، امام خميني (ره) در پاسخ، چنين فتوا دادند : «قسم براي حفظ قدرت طاغوتي صحيح نيست و مخالفت با آن واجب است. كساني كه اين نحو قسم خورده اند بر خلاف آن عمل كنند.»(14)
«با صدور فتواي امام خميني (ره) راهپيمايي به اكثر پايگاههاي هوايي كشيده شد و پس از بيعت تعدادي زيادي از كاركنان اين نيرو در 19 بهمن 1357 با رهبر كبير انقلاب، تمام آرزوهاي پس مانده هاي رژيم شاه بر باد رفت و سه روز بعد، انقلاب اسلامي ايران به پيروزي رسيد. كه پس از آن روز 19 بهمن به نام روز نيروي هوايي ارتش جمهوري ايران نام گذاري شد.
با حمله ارتش عراق به خاك مقدس جمهوري اسلامي ايران، نيروي هوايي كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي دستخوش تحولاتي، در راستاي بازسازي وساماندهي نوين شده بود، عملاً درگير نبردي شد كه با وجود محدوديت هاي عملياتي، «خلبانان اين نيرو، تنها به فاصله 2 ساعت، پس از اولين حمله هوايي دشمن، در بعد از ظهر 31 شهريور 1359، دو پايگاه مهم هوايي عراق به نام هاي الرشيد وشعيبيه را آماج حمله هاي كوبنده خود قرار دادند و روز بعد، اول مهرماه با به پرواز درآوردن 140 فروند هواپيماي جنگنده به مراكز نظامي و پايگاههاي عراق، حمله كردند كه بر اثر اين اقدام، بخش قابل توجهي از هواپيماها و ديگر تجهيزات دفاع هوايي *عراق، منهدم شد.»(15)
اين نيرو در طول 8 سال دفاع مقدس با نبردهاي غرور آفرين خود، با فراري دادن هواپيماهاي دشمن از آسمان كشورمان، بمباران مناطق و پايگاههاي استراتژيك عراق، مثل عمليات كمان99،3H- ومرواريد و همچنين انجام عملياتهاي آفندي و پدافندي و پوشش هوايي در مناطق عملياتي نقش بسزايي در طول جنگ تحميلي ايفا كرد، كه در اين راه تعدادي زيادي از كاركنان خد را فدا كرد ،شهيداني چون ،سرلشكر فكوري، سرلشكر ستاري، سرلشكر بابايي، سرلشكراردستاني، سرلشكر ياسيني، سرلشكر دوران و... تقديم كشور كرد، روحشان شاد وراهشان پر رهرو باد .
لازم به ياد آوري است كه پس از اعلام آتش بس و خاتمه جنگ، نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران شروع به بازسازي وتجهيز هواپيماها و نيروهاي خود كرد كه با بازسازي هواپيماهاي آسيب ديده در جنگ و همچنين با ساختن هواپيماهاي شكاري و آموزشي، درنا، تزرو، ساعقه،آذرخش و ترابري سبك، تجربه با ارزشي را به دست آورده و براي تكميل توان هوايي خود در سال 1367 اقدام به خريد هواپيماهاي پيشرفته روسي از قبيل ميگ-29، سوخو 24 از روسيه و اف-7 از جمهوري خلق چين كرد.
این هواپیما اولین هواپیمای تمام فلزی جهان است و اولین هواپیماییست که نیروی هوایی ایران به نام خود خریداری نمود
Junkers F-13 (يا آنطور كه آلمان ها مينامند Junkersbezeichnung: J 13) یک هواپیمای ترابری و مسافر بریست که شهرت خوبی نیز در زمان خود داشت
اولين پرواز خود را در 25 ژوئن 1919 انجام داد اين هواپيما هم در نيروي هوايي آلمان و هم در خطوط هوايي خدمت به نسبت طولاني را پشت سر گذاشت
و تا سالهاي 1940 همچنان عملياتي بود كه تا آن زمان در حدود 330 فروند توليد گرديد و به كشور هاي زيادي از جمله از جمله ايران(3 فروند) صادر شد اما از تاريخچه ي عملياتي آن در ايران زياد اطلاعي در دست نيست جز آنكه در جابجايي هاي نيروي هوايي در سالهاي 1320 و جنگ جهاني دوم نقش داشت.
نظرات شما عزیزان: